«البیان» فی تفسیرالقرآن، اثر فقیه شیعی معاصر، آیت الله سیدابوالقاسم خویی (متوفی1371 ش) است.این کتاب که بیشتر به عنوان اثری در حوزة علوم قرآنی شناخته شده است تا تفسیر، در واقع، حاصل درس های تفسیر قرآن آیت الله العظمی خویی در حوزة علمیة نجف است. ایشان با نگاهی انتقادی به تفاسیر موجود در نظر داشتند کتابی در تفسیر قرآن بنویسد که مزایای یک تفسیر جامع را دارا باشد.(خویی،/ 13)
اما با توجه به آنکه پیش از پرداختن به تفسير لازم است مفسر دیدگاه خود را درباره مباحث مهمی كه با اصل مباحث تفسيری مربوط است و میتواند روشنیبخش زوايای تاريك علم تفسير باشد کاملا ًروشن کند، ایشان قبل از شروع به اصل تفسير، مقدمه ای را با عنوان «مدخل تفسير قرآن» قرار دادند و در آن يك سلسله مباحث علمی و كلی را پيرامون قرآن مانند: عظمت قرآن، اعجاز قرآن، مصونيت قرآن از تحريف، عدم تناقض و عدم نسخ در احكام قرآن و امثال اين مباحث كه اساس و شالوده يك تفسير صحيح و اصيل علمی را تشكيل میدهد را بررسی نمودند.
تفسیر سورة حمد، بخش پایانی کتاب است که مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربی، آیات را تفسیر کرده است. بینش فقهی و دقت های اصولیِ مؤلف در جای جای تفسیرِ وی آشکار است.
در تعلیقات این اثر 26 بحث مهم تفسیری، حدیثی، کلامی وفقهی ارائه شده است که در ميان آن ها میتوان مباحثی همچون، مصادر حدیث ثقلین، شرایط ترجمه قرآن، مصادر حديث شفاعت، تحريف حديث متعه، احاديث تلاوت «بسم اللّه» در نماز، مسئله الامر بين الامرين را یافت.
مباحث علوم قرآنی این اثر به دلیل اتقان و جامعیت مورد توجه محافل علمی و قرآنی داخل و خارج از کشور واقع شد. تأثیر این کتاب در حوزة علوم قرآنی، بویژه در بحث تحریف ناپذیری قرآن کریم، بسیار بارز است، تا جایی که برخی آثار، نوعی تلخيص یا بسط «البیان» به شمار می روند. توجه عالمان و قرآن پژوهان اهل سنت نیز نشانة دیگری از گسترة حضور این اثر است. (مهدوی راد، /47)
اهمیت ویژه و منحصر به فرد مباحث علوم قرآنی «البیان» موجب شده است تا این کتاب به صورت کامل به زبان های مختلف ترجمه و چاپ شود. «البیان» بار نخست در 1375 هجری در نجف به چاپ رسید. هاشم هاشم زادة هریسی و محمدصادق نجمی آن را با عنوانِ بیان، در علوم و مسائل کلی قرآنی، به فارسی ترجمه کرده اند. ترجمة کاملی از آن نیز به زبان اردو، به مترجمیِ محمد شفاء نجفی، در1410/1989 در اسلام آباد به چاپ رسیده است انتشارات دانشگاه آکسفورد هم ترجمة انگلیسی کاملی از «البیان» به قلمِ عبدالعزیز ساشادینا در 1998منتشرکرده است. همچنین، دو فصل «جمع و تدوین قرآن» و «مصونیت قرآن از تحریف» توسط اصغرعلی جعفر در1987 به انگلیسی منتشر شده است. فصل «حجیّت ظواهر قرآن» نیز به ترجمة مجاهد حسین در مجله التوحید در 1989 منتشر شده است. (مهدوی راد، 5/48)
علیرغم توجه گسترده به بخش علوم قرآنی این اثر، متاسفانه بخش تفسیری آن چندان مورد توجه و ژرفکاوی های پژوهشی واقع نشده است. این در حالی است که به نظر می رسد در این بخش روش و سبک جدیدی از تفسیر قرآن ارائه شده است از این رو جا دارد با مراجعه و کنکاش پی در پی در زوایای این اثر ویژگیها و اسلوب تفسیری آن تبیین گردد.
در این نوشتار، تلاش می شود بخشی از این کاستی ها جبران گردد و با بررسی تفسیر سوره حمد از زوایای مختلف به ترسیم اصول و ویژگی های روش تفسیری آیت الله خویی بپردازیم.
آيت اللّه العظمی خويی(1413 - 1317 هـ) فقیهی نام آور و صاحب سبک بود که در بسیاری از علوم اسلامی به مرحلة عالی اجتهاد رسيده بود. او بیش از هشتاد سال به تحصیل، تدریس و تحقیق علمی مشغول بود و كتابها ی بسیار و فارغ التحصيلان فراوانی به جامعه اسلامی تحويل داد.
آیت الله خویی به سال 1317 ق. در خوی زاده شد. در آغاز نوجوانی رهسپار نجف اشرف گردید و در آن سامان به تحصیل علوم دینی تا درجات عالی اهتمام ورزید. از استادان ایشان در فقه و اصول میرزای نایینی و آقا ضیاء عراقی و شیخ محمد حسین غروی اصفهانی بوده اند. البته ایشان محضر استادان بزرگ دیگری راهم در علوم مختلف درک کرده اند. از جمله شیخ محمد جواد بلاغی نجفی در علم کلام و تفسیر و فن مناظره.
حوزه فقه و اصول آیت الله خویی در نجف اشرف بسیار گسترده و پر ثمر و دارای آوازه جهانی بود. ایشان مدتی درس تفسیر هم می گفته اند. که ـ مع الاسف ـ پس از زمانی چند به رغم خواسته دل از آن دست برداشتند. شاگردانی بزرگ و نام آوري از درس آیت الله خویی برخاسته اند و تقریرات چاپ شده درس های ایشان خود حجمی کلان دارند.
از آثار ایشان « نفحات الاعجاز» در اثبات جاودانگی قرآن به عنوان معجزة نبیاکرم(ص) و«البیان فی تفسیر القرآن» و رساله در خلافت و قصیده در مدح امیرالمومنین علی(ع) در900 بیت و «معجم رجال الحدیث» و «تکمله منهاج الصالحین» و «اجود التقریرات» را می توان نام برد.(جهانبخش،/ 1023)
مفسران پیشین نسبت به تعریف علم تفسیر در ابتدای کتاب هاي تفسیری خود اهتمام چندانی نشان نمیدادند گویی معنای آن را واضح و روشن می دانستند. اما مفسران معاصر هرچند به صورت کوتاه و مختصر، معمولا تعریفی از تفسیر را ارائه کرده اند.
در دستهاي از تعريف هایي که برای تفسیر ارائه شده است، تفسير «به عنوان كاري كه مفسّر در مورد كشف معنا و مدلول آيات كريمه انجام ميدهد» و در دستهاي ديگر «تفسير به عنوان يك علم» تعريف شده است. آيت الله خويي تفسیر را ازمنظر کاری که مفسر انجام می دهد تعریف کرده و می گوید:
«التفسير هو إيضاح مراد اللّه تعالى من كتابه العزيز» (خویی،/ 397)
«تفسير، آشكار كردن مراد خداي متعال از كتاب عزيز اوست».
برخی محققان برای این تعريف چند کاستی را مطرح کرده اند. نخست آنکه در آن اشاره ای به مرحله اول تفسير (بيان مفاهيم آيات كريمه) نشده است. دوم اينكه مبناي تفسير در آن مشخص نشده و به صراحت نگفته است كه آیا «تفسير باید بر اساس اصول و قواعد ادبيات عرب و قواعد عقلايي محاوره و به صورت روشمند» صورت پذيرد، يا آنكه بيان مفاد آيات بر اساس مسايل ذوقي و عرفاني نيز در قلمرو تفسير قرار دارد.
سوم اينكه اگر به جاي «كتاب عزيز»، «آيات قرآن» گفته ميشد، بهتر بود؛ زيرا مفسر درصدد آن است كه از هر آيهاي مراد خداي متعال را به دست آورد و تبيين نمايد، نه اينكه بخواهد مراد خدا را از كل قرآن به عنوان كتاب خدا مشخص نمايد و تعبير «آيات قرآن» در فهماندن معناي اول گويايي بيشتري دارد و تعبير «كتاب عزيز» ظاهر در معناي دوم است. (بابایی،/ 19)
به نظر می رسد هیچ یک از کاستی های ذکر شده را نتوان به عنوان یک اشکال جدی بر تعریف آیت الله خویی از تفسیر وارد دانست. حداکثر این است که بگوییم اين تعريف رسايي و گويايي لازم را ندارد و با صراحت و روشني بر دو مرحلهاي بودن تفسير و منابع تفسیر اشاره نشده است.
اما با توجه به اینکه تعریف باید کوتاه و گویا باشد به نظر می رسد افزودن همه این نکات در تعریف علم ضروری نباشد به ويژه که ایشان در باره منابع و مراحل تفسیر در جای خود در حد ضرورت بحث کرده است. از این رو باید گفت این تعریف با همه اختصار و ایجازی که دارد تعریفی جامع و مانع از علم تفسیر قرآن به شمار می رود.
مقام علمی آيت اللّه العظمی خويی و تبحر و اجتهاد ایشان در فقه، اصول، رجال، حدیث شناسی، ادبیات عرب و بسیاری دیگر از علوم اسلامی موجب شده تا ایشان در هر یک از علوم اسلامی كه قلم می زدند با روحیه ای استدلالی و اجتهادی به بررسی و طرح مسایل بپردازند و در موارد زیادی به نوآوری و ارائه دیدگاه ها و راه حل های نوین در عرصه علم و اندیشه دست یابند.
تفسیر «البیان» نیز از این قاعده مستثنی نیست. ایشان در جای جای مباحث مرتبط با تفسیر آیات مانند: واژه شناسی، نکات ادبی، اختلاف قر ائات و یا ارائه برداشت تفسیری از آیات و یا بررسی دیدگاه های تفسیری، با تکیه به توان علمی بالای خود به بررسی اجتهادی و نقد وبررسی دیدگاه ها و ارائه دلایل و استدلالهای جدید می پردازد. نمونه هایی از تلاش های اجتهادی آیت الله خویی در تفسیر «البیان»، در عناوین بعدی ارائه می شود.
آیت الله خویی با پشتوانه سترگ علمی به نگارش تفسیر «البیان» اقدام نمود.از این رو بیش از هر چیز آنچه در این اثر رخ مينمايد افزون بر نوآوری و اجتهاد، جامع نگری و بهره گیری مؤلف از دانسته های تفسیری، حدیثی، کلامی، فقهی، اصولی، حکمی، ادبی و تاریخی در تفسیر قرآن است.
آیت الله خویی با انتقاد از مفسرانی که قرآن را تنها از یک جنبه بررسی کرده اند، ضرورت نگرش جامع گرایانه به قرآن را مطرح می کند. ایشان معتقدند:
«اغلب مفسران تنها به پارهاى از مباحث و علوم قرآن پرداخته، از قسمت اعظم آن كه مىتواند عظمت و واقعيت قرآن را نشان دهد، غفلت ورزيدهاند مثلا، بعضى از مفسرين، قرآن را تنها از نظر قواعد ادبى و از ناحيه لفظ و اعراب تفسير نمودهاند و بعضى ديگر قرآن را با ديد فلسفى مورد بررسى قرار دادهاند، گروه سومى نيز قرآن را با علوم جديد تفسير مىنمايند و در عين حال همه اين مفسرين چنين مىپندارند كه قرآن با همين ديد نازل گرديده است كه آنان مىبينند.» (خویی،/12)
نگاهی گذرا به مباحث ادبی، کلامی، تفسیری و اجتماعی تفسیر «البیان» نشان میدهد که چگونه آیت الله خویی با تبحر و دقت بالا به تفسير آيات پرداخته است و هر آيه را از جنبه هاي مختلف تحليل و بررسي نموده است. بدين سان مؤلف محترم «البيان» تلاش كرده است ا ز يك سو نگري در امان بماند و حتي الامكان معناي جامع آيه را تبيين نمايد.
ویژگی دیگری تفسیر«البیان» روشمندی آن است به این معنا که مؤلف بجای دخالت دادن ذوق و سلیقه شخصی و دچار شدن به استحسانات عقلی و عرفی، تنها بر اساس ضوابط علمی و قوانین ادبی به تفسیر قرآن دست زده است.
به اعتقاد آیت الله خویی مفسر باید با آگاهی از روش های استنباط و بکارگیری اصول و ضوابط آن در فرآیند برداشت از قرآن به تفسیر بپردازد تا آنچه می گوید و می نویسد از حجیت و اعتبار لازم برخوردار باشد. براین اساس ایشان می فرمایند:
«آن چه بر مفسر لازم است، اين است كه از آرا و عقايد شخصى خود صرف نظر كند، تنها مفهوم آيات را بدون رنگآميزى با محتويات مغزى و گرايشهاى فكرى و تخصّصى خويش مدنظر بگيرد و طبق رهنمود و فرمان آن، قدم بردارد به عبارت سادهتر، آيات قرآن را با خود قرآن و دلالت ظاهر آن، معنى و تفسير كند نه با آرا و عقايد شخصى و گرايشهاى فكرى و سليقهاى خود.» (خویی،/13)
با بررسی تفسیر سورة حمد در تفسیر شریف «البیان»، روشمندی مولف و میزان پایبندی ایشان به این اصل را در می یابیم. روش آیت الله خویی در تفسیر آیات سوره حمد چنین است که اولاً هر آیه را از زوایای مختلف بررسی می کند (جامعنگری) و ثانیاً در بررسی های علمی خود دو اصل را به دقت مورد توجه قرار میدهد یکی ضوابط و قواعد پذیرفته شده آن علم و دوم آیات قرآن. به این ترتیب حتی در مواردی که به اجتهاد خود سخن می گوید ذرّهای از ضابطه مندی و اصول گرایی در روش بحث تخطّی نمی کند و به وادی تذوّق و تأثیرگذاري آراء و عقايد شخصی در تفسیر قرآن نمی غلتد.
بحث از منابع تفسير، كه در كتب علوم قرآن با عناوين «مآخذ تفسير» و «مصادر تفسير» نيز از آن ياد شده است، يكي از مباحث مهم روششناسي تفسير است. توجه به منابع تفسير، سابقهاي بس طولاني دارد و اصولاً همزمان با نزول قرآن مطرح بوده است، ولي تدوين اين منابع به صورت مستقل و تعيين حد و مرز هر يك و بحث و بررسي مستقل در باب آن، در زمانهاي متأخر از عصر نزول صورت پذيرفته و به رغم بحثهاي نسبتاً مفيدي كه مطرح شده است، هنوز نيازمند تلاش جدّي و تعميق بيشتري است.
از نظر آیت الله خویی قاعده و معیار پذیرش یک منبع به عنوان «منبع تفسیر قرآن» این است که اعتبار و حجیت آن به اثبات رسیده باشد از این رو می گوید:
«در تفسير قرآن، نبايد از ظن و گمان و آنچه حجيّت و اعتبار عقلى و يا شرعى ندارد، پيروى كرد بلكه بايد به دلايل علمى و اطمينان بخش و به مداركى كه از نظر عقل و يا شرع اعتبار و مدركيت آن ثابت شده است، استناد شود، زیرا افزون بر آنکه پيروى از دلايل ظنى و غير يقينى، شرعاً ممنوع و نارواست. نسبت دادن مطلبى به خدا، بدون اذن وى حرام و گناه بزرگ و نابخشودنى است.» (خویی،/ 397)
براساس این قاعده، مولف «البیان» تنها ظواهر الفاظ قرآن، عقل فطری و سالم از تأثيرات افكار و سليقههای شخصی وروایات قطعی را در ردیف منابع معتبر تفسیر به شمار می آورد. (خویی،/398) و منابع لغوی، منابع تاریخی و دستاوردهای تجربی، الهامات قلبی را جزء منابع تفسیری به شمار نمی آورد
افزون بر منابع فوق، آیت الله خویی بر اساس دیدگاه های اصولی خود اخبار ظنی معتبر را هم در تفسير قرآن قابل استناد و اتكاء میدانند و معتقدند: از روايات غير قطعی اما معتبر يعنی «خبر واحدی» كه دارای شرايط حجيّت و اعتبار است، نیز میتوان در تفسير قرآن پيروی نمود. (خویی،/398) و حتی می توان با چنین خبری عمومات قرآن را نیز تخصیص زد. (خویی،/400)
یکی از ویژگی های ارزشمند تفسیر شریف «البیان» رویکرد مقایسه ای آن است. آیت الله خویی در موارد متعددی دیدگاه اهل سنت را با دیدگاه مشهور شیعه مقایسه می نمایند و موارد همگرایی و واگرایی دیدگاه های تفسیری شیعه و سنی را نشان می دهند. ایشان با این اقدام ضمن آنکه بستری مناسب برای شکل گیری تفسیری مقارن را به وجود می آورند، براهمیت توجه به دیدگاه های اهل سنت در تفسیر قرآن نیز تاکید مینمایند. برای نمونه می توان به موارد زیر از این دست اشاره نمود:
1. تعداد آیات سوره حمد: به گزارش آیت الله خویی، در باره تعداد آیات سوره حمد اختلاف مهمی در بین نیست و مشهور در ميان مسلمانان اين است كه سوره حمد دارای هفت آيه است، روايات زيادی كه از طريق شيعه و سنی آمده، نیز همين نظريه مشهور را تأييد میكنند. (خویی،/422)
2. در تفسیر آیه «إِيَّاكَ نَسْتَعِين» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ میدهد (خویی،/ 485)
3. بررسی جزئیت « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»: در ميان شيعه اماميه اين مطلب مورد اتفاق است كه « بِسْمِ اللَّهِ » در هر سورهای كه با آن شروع گرديده است، جزو همان سوره و يكی از آيات آن است و« بِسْمِ اللَّهِ » با هر يك از سورههای قرآن نازل شده است. مؤلف «البیان» پس از بیان دیدگاه تشیع در این باره، به تفصیل ديدگاه هاي مفسران و فقهای اهل سنت همراه با دلایل آن ها را بیان می کند و پاسخ خود را به کسانی که قایل به عدم جزئیت «بِسْمِ اللَّهِ» هستند، ارائه می دهد. (خویی،/ 441- 451)
یکی از ویژگی های بارز آثار آیت الله خویی، توجه و اهتمام ویژه ایشان به بیان اقوال مخالفان و نقد وبررسی آن هاست. این ویژگی در کتب فقهی، اصولی ایشان کاملا مشهود است. وجود همین خصیصه در بخش علوم قرانی کتاب «البیان» نیز موجب شده است تا این اثر به یک اثر برجسته و کم نظیردر حوزه علوم قرآنی تبدیل شود. در بخش تفسیری «البیان» نیز این ویژگی رعایت شده است. برای نمونه ایشان در بررسی مسئله «جزئیت بسم الله» سه دیدگاه مهم را نقل کرده و ضمن آن ديدگاه هاي بیش از 30 تن از مفسران و فقهاء فریقین را گزارش میکند.(خویی،/441)
افزون بر نقل آراء و دیدگاه های مختلف، سیرة آیت الله خویی چنین بود که پس از بیان هر نظریه توجه وافری نیز به طرح اشکالات وارده و پاسخگویی به آنها نشان می داد.برای نمونه به موارد زیر توجه فرمایید:
- پس از تبیین مسئله «علَم بودن لفظ جلاله الله» به دو اشکال مهم مخالفان در این باره اشاره نموده و به تفصیل و از جوانب مختلف به پاسخ آن ها می پردازد. (خویی،/ 427 – 429)
- در مسئله «جزئیت بسم الله » دیدگاه مخالفان و موافقان را با بررسی یک به یک دلایل آنان در بیش از ده صفحه به دقت تشریح و تبیین می کند. (خویی،/440– 451)
- در نحوه قرائت کلمه «مالک» نیز ديدگاه هاي گوناگوني را در این خصوص ياد آور شده و به تحلیل و بررسی آن ها می پردازد. (خویی،/ 452- 455)
اهتمام یک مفسر به طرح شبهات رایج و تلاش برای پاسخگویی به آن ها نشانه روزآمدی و حیات تفسیر ودلیل آگاهی مفسر از چالش های علمی جامعه است. آیت الله خویی به دلیل اشراف ویژه ای که به حوزه های معرفتی شیعه و دیدگاههای مخالفان تشیع داشتند در برخی از مباحث چالش برانگیز و اختلافی، به طرح شبهات مخالفان می پردازد و پاسخ هایی منطقی و مستدل ارائه می نمایند. برای نمونه به موارد زیر توجه فرمایید:
- پس از طرح مسئله توحید در عبادت به شبهات وتهمت هایی که به دلیل احترام به تربت حسینی بر علیه شیعه مطرح می شود پاسخ می دهد. (خویی،/ 476)
- در تفسیر آیه شریفه « إِيَّاكَ نَعْبُدُ» و به مناسبت بحث توحید در عبادت به این شبهه پاسخ می دهند که: اگر سجده برای غير خدا جايز نيست پس سجده فرشتگان برای آدم(ع) چگونه بوده و چرا جايز شده است؟ (خویی،/ 477)
3. در تفسیر آیه « َإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ میدهد. (خویی،/ 485)
4. در تفسیر آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ» این شبهه را بررسی می نماید که: طالب هدايت بايد قبلا فاقد آن باشد تا بتواند آن را از خداوند بخواهد، بنابراين مسلمان خداشناس و يكتاپرستی كه خود هدايت يافته و واجد هدايت است و در راه مستقيم هدايت قدم برمیدارد، چگونه در حال نماز از درگاه ذات اقدس الهی دوباره هدايت میطلبد و مكرر میگويد: «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ»؟!
در پاسخ به سه جوابی که برخی مفسران داده اند اشاره می کند و سپس پاسخ خود را که مبتنی بر مراحل هدایت است تبیین می نماید. (خویی،/497- 495)
روش تفسيري عبارت است از گونه و روش تعامل مفسر با ابزارها و منابع تفسيری.تقسيمات گوناگوني که برای روش های تفسیر ذکر شده مانند تفسير قرآن به قرآن.، تفسير عقلی، تفسير روايی، تفسير رمزي. و عرفانی، تفسیر ادبی و غیره ناظر به شیوه استفاده مفسر از یک یا چند ابزار تفسیری است.
آیت الله خویی در تفسیر «البیان» در درجه نخست از قرآن سود جسته است و تلاش نموده تفسیر خود از آیات و نقد و بررسی اقوال و دیدگاه های تفسیری را با استناد به آیات قرآن انجام دهند. پس از قرآن، روایات اهل بیت:، بررسیهای عقلی و نکات ادبی سایر منابع تفسیری ایشان را تشکیل می دهد. با توجه به جامع نگری آیت الله خویی به منابع تفسیری و کاربرد گسترده استدلال های عقلی در این تفسیر، باید روش تفسیری «البیان» را روش اجتهادی نامید.
اکنون نگاهی گذرا به جایگاه منابع تفسیری در تفسیر «البیان» می اندازیم:
قرآن کریم مهم ترین منبع تفسیری آیت الله خویی در تفسیر«البیان» است. مراجعه با آیات قران در همه مباحث ادبی، واژه شناسی، نکات تفسیری و نقد و بررسی های ایشان به عنوان یک اصل خدشه ناپذیر پذیرفته شده است. آیت الله خویی در مقدمه تفسیر «البیان» درباره جایگاه قرآن در روش تفسیری خود میگوید:
«ما معمولا در تفسير يك آيه از مفهوم آيه ديگر استفاده مىكنيم و خود قرآن را وسيله درك معانى قرآن قرار مىدهيم و در فهم و درك قرآن از خود قرآن يارى و راهنمايى مىطلبيم و احاديث وارده را بر اين روش و بر آن چه از ظاهر آيات قرآن فهميدهايم، شاهد و مؤيّد مىآوريم.» (خویی،/13)
مولف تفسیر«البیان» در عمل همان گونه که گفته بود عمل نمود و در موراد زیر از قرآن در تفسیر خود سود جست.
1.
یکی از آموزه های ائمه اطهار:، عرضه روایات به قرآن است. بنابر روایات عرض، هر حدیثی که با مفاد قرآن در تعارض باشد باید کنار گذاشته شود. با استناد به این قاعده اصولی، آیت الله خویی در تفسیر آیات بیش از هر اقدامی به سایر آیات مراجعه می کنند و سپس به بررسی روایات تفسیری می پردازند. در این مرحله تنها روایاتی را می پذیرند که مفاد آن ها مخالفتی با قرآن نداشته باشد. برای نمونه ایشان از پذیرش روایاتی که اسم «رحیم» را به رحمت خاصه الهی به مؤمنان تفسیر کرده اند امتناع می کند و اینگونه روایات را با قرآن مخالف می داند و میگوید:
«در بعضى از روايات آمده است كه «رحمان» اسم خاص است و معنايش عام، ولى «رحيم» اسم عام است و معنايش خاص، زيرا كه اختصاص به آخرت و يا مؤمنين دارد. ولى بايد اين روايات را تأويل نمود يا به كنار گذاشت زيرا ظاهر آنها با كتاب خدا مخالفت دارد چون كلمه رحيم در قرآن بدون اين كه به مؤمنين و يا به آخرت اختصاص داشته باشد، استعمال شده است...» (خویی،/432)
آیت الله خویی در تبیین معنای اکثر قریب به اتفاق واژگانی که در تفسیر سورة حمد مطرح کرده است، به آیات قرآنی استناد نموده است. به عبارتی از روش تفسیر قرآن به قرآن در این زمینه سود جسته است. ایشان در تبیین معانی واژگان از روش تقابل واژگان، بررسی دامنه کاربرد واژه و بررسی وجوه و نظائر واژه در قرآن استفاده کرده است. نمونه هایی از این روش ها در بحث واژه شناسی در تفسیر «البیان» ارائه می گردد.
استفاده آیت الله خویی از آیات قرآن در مباحث تفسیری بیش از آن است که به راحتی بتوان فهرستی از آن ها را ارائه داد. آنچه در اینجا قابل ذکر است یاد آوری چند بحث مهم است که حجم کاربرد آیات در آن ها چشمگیرتر از سایر مباحث است.
- برای نمونه ایشان در تفسیر« إِيَّاكَ نَعْبُد» و برای تبیین مسئله توحید در عبادت و بیان عقاید مشرکانی که بجای پرستش خدا به بندگی واسطه ها و مخلوقات روی آورده اند، بطور مبسوط به آیات قرآن استناد مینمایند.(خویی،/ 467- 471)
- نمونه دیگر اینکه در تفسیر« َإِيَّاكَ نَسْتَعِين» با استفاده از آیات قرآن مسائلی همچون: جواز استعانت از غیر خدا و شفاعت را بررسی می کند. (خویی،/485)
- در تفسیر آيه «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم» با استمداد از آیات قرآن به تبیین مراحل سه گانه هدایت میپردازد. (خویی،/497- 495)
پس از قرآن کریم روایات معتبر بیش ترین جایگاه و کاربرد را در تفسیر «البیان» دارند. آیت الله خویی در مقدمه تفسیر خویش به این نکته مهم اشاره میفرمایند که تكيهگاه و سند ایشان در اين تفسير افزون بر آيات قرآن مجيد و عقل سلیم، رواياتی است كه در اثر تواتر و كثرت نقل، صحّت آنها ثابت گرديده است یا از خاندان عترت با سند صحيح به دست آمده است. (خویی،/13)
رویکرد تفسیر «البیان» به منابع روایی از چند ویژگی مهم برخورد دار است:
مفسر «البیان» افزون بر جوامع روایی شیعه به منابع روایی اهل تسنن نیز توجه مینماید و در جای جای تفسیر خود از روایات موجود در صحاح سته بهره مند می شود. مراجعه مؤلف به مستدرک حاکم(6 بار) صحیح مسلم (5 بار) صحیح بخاری (4 بار) بیش از سایر منابع روایی اهل تسنن است.
در منابع روایی شیعه نیز اکثر روایات از کتاب هاي اربعه و بحار الانوار اخذ شده است. در میان کتابهاي تفسیر روایی تنها تفسیر البرهان مورد توجه آیت الله خویی قرار گرفته است و به سایر تفاسیر روایی از جمله «نور الثقلین»، «تفسیر عیاشی» یا «تفسیر قمی» توجهی ندارد.
با آنکه برخی از مفسران توجه چندانی به صحت و سقم سند روایت تفسیری نمی کنند اما آیت الله خویی مشی فقهی و دقت اصولی خود را در گزینش رویات تفسیری نیز بکار می برد و از پرداختن به روایاتی که ضعف سندی دارند اجتناب می نماید. برای نمونه با آنکه در فضیلت سوره حمد حدود 30 روایت در البرهان ذکر شده است (بحرانی،1/100) اما تنها به یک روایت از منابع شیعی ـ تفسیر البرهان ـ و یک روایت از منابع اهل سنت ـ صحیح بخاری ـ بسنده کرده است (خویی،/422)و این روایات نیز از جهت سند و دلالت از اعتبار و وضوح کافی برخوردار است
تعامل آیت الله خویی با روایات تفسیری غیر قابل اعتماد، ریشه در دیدگاه اصولی ایشان در چگونگی رفتار با روایات دارد. ایشان معتقدند استناد كردن به روايات ضعيف در تفسیر قرآن مسلما جايز و روا نيست، و تنها با استناد به روايات صحيحی كه به طور قطع از معصوم:صادر گرديده و روايات غير قطعی اما معتبر يعنی «خبر واحدی» كه دارای شرايط حجيّت و اعتبار است، میتوان در تفسير قرآن بهره گرفت. (خویی،/398)
تفسیر «البیان» در زمینه های گوناگون تفسیری از روایات بهره برده است که مهم ترین آن ها به شرح زیر است.
- بهره گیری از روایات در مباحث تفسیری: آیت الله خویی در مواردی برای تفسیر آیات از روایات بهره جسته اند از جمله: در تفسیر«بِسْمِ اللَّهِ»، میفرماید: كاملترين و پرمعنیترين اسامی خدا وجود پيامبر(ص) و ائمه هدی:میباشند كه آفرينش جهان هستی و كتاب تكوينی با خلقت و آفرينش نور آنها شروع گرديده است. (خویی،/ 434) آنگاه برای اثبات این نظر به روایتی از کافی استناد می کند که «اسمای حسنی» را بر ائمه طاهرين:اطلاق کرده است.
در تفسیر« الْحَمْدُ لِلَّهِ» به دو روایت از امام صادق(ع) که در آن ها بر شمول معنای «الْحَمْدُ لِلَّهِ» برای سپاس از همه نعمت ها تاکید شده است، استناد میکند. (خویی،/ 458)
در تفسیر آیه « َإِيَّاكَ نَسْتَعِين» به مسئله شفاعت اشاره می کند و با استناد به روایات شیعه و اهل سنت، شبهه شفاعت و کمک خواستن از غیر خدا را پاسخ میدهد ( خویی،/ 485)
- تبیین معنای واژگان به وسیله روایات: آیت الله خویی به کاربرد واژه ها در احادیث و سخنان معصومین:توجه دارد و برای راه یافتن به معنای واژه از این منبع استفاده می کند.نمونه هایی از این دست را در عنوان «واژه شناسی در تفسیر «البیان» ملاحظه فرمایید.
- توجه به روایات فضایل: برخورد مفسران با روایاتی که به بیان فضایل و خواص آیات و سوره های قرآن می پردازند متفاوت است. در این میان برخی همانند: تفسیر «المیزان» هیچ توجهی به این گونه روایات ندارند و برخی همانند: تفسیر «نمونه» و «مجمع البیان» بدون توجه به سند حدیث، به نقل روایات فضائل و خواص می پردازند.
آیت الله خویی در تعامل با روایات فضایل از روشی میانه سود جسته است یعنی ضمن بهاء دادن به روایات فضایل، از نقل روایات ضعیف و روایات بيانگرخواص سوره ها اجتناب نموده است.
برای نمونه ایشان در بیان فضیلت سوره حمد به دو روایت یکی از تفسیر البرهان و دیگری از صحیح بخاری استناد می کند. (خویی،/421) اما در این رابطه از نقل روایت معروف فضیلت سوره های قرآن که ابوعمر عثمان بن الصلاح از ابیبن کعب نقل کرده اجتناب می نماید.روایتی که با آنکه تردید در جعلی بودن آن نیست (قرطبی،1/78) اما در بيشتر كتاب هاي تفسیر شیعه و سنی راه یافته است.
یکی از عناصر ثابت تفسیری در تفسیر «البیان» تحلیل وبررسی واژگان آیه است. اهمیت واژه شناسی در این تفسیر از آنجا آشکار می شود که مفسر پیش از هر بحث دیگری ابتدا به ریشه یابی و تحلیل واژگان آیه می پردازد. آیت الله خویی برای راهیابی به معانی واژگان شناسی از چند روش و منبع بهره می گیرند:
نکته قابل توجه در بررسی واژگان در تفسیر «البیان» این است که مولف به هیچ یک از منابع معروف لغت شناسی عرب یا لغتنامه های قرآنی ارجاع نداده است بلکه در اکثر موارد به اجتهاد خود عمل نموده است. از این رو افزون بر آنکه در بسیاری موارد از نقل مطالب ذکر شده در منابع لغوی اجتناب می کند در معنای برخی واژگان نیز مطالبی افزوده است که در هیچ یک از منابع عمومی و اختصاصی لغت شناسی قرآنی یافت نمی شود. برای نمونه در معنای واژه «عالمین» می گوید:
«عالمين: جمع است كه از لفظ خود مفرد ندارد، مانند «رهط» و «قوم». اين واژه به يك مجموعه متجانس از موجودات، اطلاق مىگردد. مثلا مىگويند: عالم جماد، عالم نبات و امثال آن و گاهى هم به مجموعهاى اطلاق مىگردد كه اجزاى آن با هم ارتباط زمانى و يا مكانى داشته باشند، مانند اين كه گفته مىشود «عالم كودكى»، «عالم دنيا» و «عالم آخرت».گاهى نيز كلمه «عالم» در مجموع و تمام موجودات جهان آفرينش با تفاوت و اختلافاتى كه در ميان شان وجود دارد، به كار مىرود.» (خویی،/456)
با مراجعه به لغت نامه هایی مانند «العین»، «لسان العرب»، «مفردات راغب»، «التحقیق» و تفاسیر «مجمع البیان» و «المیزان» مشخص می شود که هیچ یک از آنان به کاربرد واژه عالَم در «مجموعهای كه اجزای آن با هم ارتباط زمانی و يا مكانی داشته باشند» اشاره نکرده اند و این از اختصاصات تفسیر«البیان» و ثمره اجتهاد لغوی مفسر است.
ذهن نقاد و روحیه علمی آیت الله خویی در همه آثار علمی ایشان آشکار است. در تحلیل واژگان نیز ایشان با استدلال های علمی برخی اختلافات را در باره معنای واژگان یا ویژگی های آن ها بیان می فرماید. از این دست می توان به نمونههای زیر اشاره کرد:
- در پاسخ به کسانی که لفظ جلاله «الله» را اسم جنس می دانند نه اسم علَم به دلایلی همچون تبادر، عدم اشتقاق و ضرورت نامگذاری و جایگاه لفظ «الله» در کلمه توحید استدلال می نماید.(خویی،/ 427)
- در بررسی این نظريه که «رحمان» صیغه مبالغه است در آغاز دیدگاه مفسران و لغویان را نقل می کند اما به آن بسنده نمی کند و آن را با استدلال های افزون تری همراه می کند و می گوید:
«اگر مفسران و بعضى از لغويان گفتهاند كه صيغه «رحّمن» مبالغه در رحمت است و اين مطلب در مورد كلمه «رحمان» درست است، اعم از اين كه هيئت تركيبى آن در مبالغه استعمال شود يا نه، زيرا كلمه «الرَّحْمَن» در تمام موارد به طور مطلق و بدون قيد استعمال شده است و اين نوع استعمال، حاكى از عموميت، وسعت و كليت مفهوم آن است و دلالت دارد بر اين كه رحمت او به تمام موجودات احاطه دارد، به همين جهت است كه در هيچ مورد ديده نشده است كه گفته شود: «انّ اللّه بالنّاس او بالمؤمنين لرحمن»: خداوند به مردم يا به مؤمنان رحم كننده است، يعنى هرگز كلمه «رحمان» را در مقام استعمال با ناس يا مؤمنين و يا با هر كلمه و قيد ديگرى محدود و مقيّد نمىكنند، ولى در كلمه «رحيم» اين گونه استعمال شايع است كه مىگويند: «انّ اللّه بالنّاس او بالمؤمنين لرحيم».(خویی،/430 )
همان گونه که پیش از این گفته شد مؤلف تفسیر «البیان» که از محدثان و رجالیان برجسته نیز بودند، برای راه یافتن به معنای واژه از روایات و احادیث نیز استفاده میکند. برای نمونه در معنای واژه عبد پس از بیان دو معنا برای آن، معنای سومی را که کمتر ذکر میشود را بیان می نماید و به روایتی از سید الشهداء7استشهاد میکند. ایشان میفرماید:
«واژه عبد گاهى در يك معناى وسيعتر به كار مىرود و بر كسى كه نسبت به چيزى اهميت فراوان مىدهد به طورى كه توجهى به غير از آن ندارد «عبد» گفته مىشود و از همين جاست گفتار حضرت سيد الشهدا7: «النّاس عبيد الدّنيا و الدّين لعق على السنتهم يحوطونه ما درت معايشهم و اذا محّصوا بالبلاء قلّ الدّيّانون». (مجلسي، 10/ 189)
«يعنى مردم بندگان دنيايند. دين لقلقه زبان آنهاست تا زندگىشان مىچرخد، دم از دين مىزنند و چون روز امتحان پيش آيد، دينداران چقدر كم خواهند بود!» (خویی،/ 462)
نمونه دیگر استناد به روایت: یا رحمن الدنیا و الاخره و رحیمهما (الصحيفه السجاديه في دعائه7في استكشاف الهموم، و بحار الأنوار، 89/ 383، مستدرك الحاكم،1،/ 155) است که برای اثبات عدم اختصاص صفت «رحیم» به رحمت خاصه خدا بیان شده است. (خویی،/ 432)
هرگاه دو واژه در یک آیه در برابر یکدیگر به کار روند با استناد به قاعده «تعرف الاشیاء باضدادها» می توان به معنای واژه مورد نظر دست یافت. مؤلف تفسیر «البیان» در مواردی از این قاعده سود جسته است از جمله در معنای لغوی رحمان می گوید:
معنای رحمت نيز روشن و واضح است و به مفهوم ضد قساوت و سخت دلی ضد و سخت گيری و بیمهری میباشد. خداوند متعال میفرمايد:
« أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ » (فتح،/ 29)
«پيامبر و يارانش نسبت به كفار، شديد و سختگير و در ميان خود، رحيم و مهربانند.»
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (مائده/ 98)
«بدانيد! خدا دارای مجازات شديد [در عين حال] آمرزنده و مهربان است.» (خویی،/43)
بررسی موارد استعمال یک واژه در قرآن برای راه یافتن به دایره معنایی آن بسیار مفید است و نشان می دهد که آیا سعه وضیق معنای واژه در فرهنگ قرآن با استعمال عرفی و استنباط لغوی سازگار است یا خیر؟
آیت الله خویی با توجه به این اصل، برخی اقوال مشهور دربارة معنای واژگان قرآنی را به چالش کشیده است. از جمله بنابر قول مشهور مفسران (طباطبایی، الميزان في تفسير القرآن، 1،/ 19؛ مکارم شیرازی، تفسير نمونه،1/ 22) و بعضی از روايات (تفسير طبری، 1/ 43؛ تفسير برهان، 1/ 28) «رحمان» اسم خاص است و معنايش عام، ولی «رحيم» اسم عام است و معنايش خاص، و اختصاص به آخرت و يا مؤمنين دارد.
آیت الله خویی با بررسی موارد استعمال «رحمن و رحیم» در قرآن کریم با این دیدگاه مخالفت نموده وحتی اعلام می نماید که اینگونه روایات را باید تأويل نمود يا كنار گذاشت زيرا ظاهر آنها با كتاب خدا مخالفت دارد (خویی،/ 432) آنگاه برای روشن شدن معنای رحیم و تفاوت آن با «رحمان » چنین استدلال می کنند:
«كلمه رحيم در قرآن بدون اين كه به مؤمنين و يا به آخرت اختصاص داشته باشد، استعمال شده است».
«فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» (ابراهيم/36)
«هر كس از من پيروى كند، از من است و هر كس از من نافرمانى كند، پس تو بخشنده و مهربانى.»
«نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (حجر/ 49)
«بندگانم را آگاه كن كه من بخشنده مهربانم!»
«إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِيمٌ» (حج/ 65)
«خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است.»
«رَبُّكُمُ الَّذِي يُزْجِي لَكُمُ الْفُلْكَ فِي الْبَحْرِ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ كانَ بِكُمْ رَحِيماً» (بنى اسرائيل/66)
پروردگارتان كسى است كه كشتى را در دريا براى شما به حركت در مىآورد تا از نعمت او بهرهمند شويد. او نسبت به شما مهربان است.
«وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً» (احزاب/24)
«اگر بخواهد منافقان را عذاب مىكند و يا اگر توبه كنند، توبهشان را مىپذيرد كه خداوند بخشايشگر و مهربان است.»
مىبينيم در اين آيات و ديگر آياتى كه در اين جا نيامده است، كلمه «رحيم» در معناى عمومى به كار رفته است كه خداوند بر همه كس از مؤمن و منافق و بر هر انسانى در هر دو جهان رحيم و مهربان است.(خویی ،/ 432)
گفتنی است از نظر آیت الله خویی تنها تفاوت«رحمن» با «رحیم» در این است که « رحيم» دلالت میكند به اين كه رحمت از لوازم ذات و صفات هميشگی و غير قابل انفكاك ذات اقدس الهی است ولی رحمان فقط دلالت میكند بر اين كه خداوند دارای صفت رحمت است. (خویی،/431)
علم وجوه قرآن از علوم ارزشمندی است که در شناخت و فهم معانی کلمات و آیات نقش بزرگی دارد. علماء و دانشمندان اسلامی در طول تاریخ بدان توجه نموده و در این زمینه تالیفاتی داشته اند. متاسفانه در تفاسیر جدید به این مهم کمتر توجه می شود و تنها به بیان معنای لغوی یا اصطلاحی واژه در قرآن بسنده میشود. از ویژگی های تفسیر «البیان» یکی هم این است که در مواردی به وجوه و نظایر واژه توجه شده است. از جمله در بررسی واژه «عبادت» به وجوه معنایی آن در قرآن می پردازد و سپس معنای مورد نظر را انتخاب می کند و می گوید:
«كلمه عبادت در لغت به سه معنى آمده است:
1- گاهى به معناى «اطاعت» و فرمانبردارى مىباشد، مانند:
«أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَنِي آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ» (يس/60)
«اى فرزندان آدم آيا من با شما پيمان نبستم كه از شيطان اطاعت نكنيد كه او براى شما دشمنى آشكار است!»
2- معناى دوم عبادت: خضوع، تذلل و ذلت است، مانند:
«فَقالُوا أَ نُؤْمِنُ لِبَشَرَيْنِ مِثْلِنا وَ قَوْمُهُما لَنا عابِدُونَ» (مؤمنون/ 47)
«آنان گفتند: آيا ما به دو انسان، همانند خودمان ايمان بياوريم در حالى كه قوم آنها بردگان ما هستند؟!»
و از اين جاست راهى را كه عبور و مرور در آن بيشتر است و زياد در زير پاى عابرين قرار مىگيرد، «معبد» مىنامند.
3- گاهى هم كلمه عبادت به معناى پرستش استعمال مىشود، مانند:
«قُلْ إِنَّما أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لا أُشْرِكَ بِهِ» (رعد/36)
«بگو! من مأمورم كه خدا را بپرستم و به او شرك نورزم»
كلمه «عبادت» غالبا در همين معنا به كار مىرود، به گونه اي كه اگر بدون قرينه و خالى از قيد و شرط استعمال گردد، مردم از آن، همين معنا را مىفهمند.» (خویی،/ 462)
پرداختن به نکات ادبی همانند تجزیه و ترکیب آیات و بیان صنایع و دقت های بلاغی، جز در موارد ضروری مورد اهتمام مؤلف تفسیر «البیان» نیست. ایشان درباره روش خود در این خصوص می فرماید:
«در اين تفسير به مباحث و موضوعاتى كه مربوط به معانى قرآن است، خواهيم پرداخت و از مباحثى كه مربوط به الفاظ و اعراب قرآن و علوم ادبى آن است صرف نظر خواهيم نمود زيرا علما و مفسرين اين گونه مباحث را در كتابهاى متعددى آوردهاند كه نيازى به كتاب ديگر نيست شيخ طوسى در «تبيان» و طبرسى در «مجمع البیان» و زمخشرى در «كشاف» و ما نيز تنها به بعضى از نكات ادبى كه مفسرين از آن غفلت ورزيدهاند و يا به علت اهميت موضوع و ارتباط خاصى كه با اصل بحث دارد، خواهيم پرداخت.» (خویی،/13)
با همه این احوال ایشان در مواردی به بررسی جنبه های ادبی آیات نیز میپردازند که از جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:
- تعیین متعلق «بِسْمِ اللَّهِ» و بررسی اقوال سه گانه در این باره یعنی اینکه متعلق «بِسْمِ اللَّهِ» اقول، استعین یا ابتدا باشد و ترجیح قول سوم (خویی،/ 433)
- اضافه لفظی یا معنوی بودن اسم فاعل مانند: « مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» (خویی،/454)
- بررسی صنعت التفات و تغییر لحن آیه از سیاق غیبت به سیاق خطاب از آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ » به بعد (خویی،/ 463)
- بدل بودن جمله « غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » از جمله « أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » يا صفت بودن آن برای «الَّذِينَ» ( خویی،/490)
-عطف بودن کلمه «ضالّين» بر عبارت « غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » و بیان این نکته که كلمه «لا» كه بعد از كلمه « غَيْرِ» بر سر«ضالّين» آمده است برای تأكيد نفی میباشد(خویی،/ 491)
دیدگاه آیت الله خویی درباره قرآئات مختلف اعم از هفت گانه یا بیشتر این است که هیچ یک از اين قرائتها متواتر نمیباشد بلکه برخی از آن ها خبر واحد است و برخی دیگر اجتهاد خود قاریان است..(خویی،/ 123) از سویی در هيچ روايتی نيامده است كه ائمه بعضی از اين قرائتها را منع نموده باشند بنابراین از قرآئات معروف، می توان به آنچه شاذ و غير معروف و يا جعلی و ساختگی نباشد و به وسيله افرادی نقل نشود كه وثاقت و اعتبار آنان در نزد هيچ يك از علما ثابت نشده است، اعتماد کرد.(خویی،/167)
آیت الله خویی در باره چهار واژه از سوره حمد مسئله اختلاف قرائت را مطرح کرده است که عبارتند از:
ـ قرائت، دال «الحمد» با ضمه یا کسره و لام «للّه» با كسره یا ضمه (خویی،/452)
ـ در كلمه «مالك» نيز قرائتهای مختلفی نقل کرده اند از جمله: «مُلك» «مليك» «مَلَكَ» «مالك» و «مَلِك» که دو قرائت آخر مشهورترين و صحيحترين قرائت است. (خویی،/ 452)
ـ قرائت حرف آخر «غير» در« غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ » با «جر» و صدای پايين بنابر قرائت مشهور یا با «نصب» و صدای بالا بنابر نقل زمخشری (خویی،/ 487)
ـ قرائت « صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ » به شکل فعلی یا به صورت «صراط من انعمت عليهم ».بنابرآنچه از امیرمومنان و عمر نقل شده است (خویی،/ 487)
از بررسی مواردی که آیت الله خویی به نقل اختلاف قرآئات در آن ها پرداخته است به نظر می رسد ایشان نسبت به این مسئله توجه داشته است. به ويژه که در مواردی مانند: « مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» قرائت های شاذی را که حتی صاحب « مجمع البیان» نقل نکرده است گزارش نموده اند.
مؤلف تفسیر «البیان» پس از گزارش اختلافات قرائت برای انتخاب قرائت صحیح تر از اصول و قواعد زیر پیروی می نمایند:
1. اهمیت دادن به قرائت مشهور و بی توجهی به قرائت شاذ، این قاعده در همه موارد فوق مورد استناد مفسر محترم قرار گرفته است
2. اهمیت دادن به نقل قرائت غیر مشهور از معصوم(ع)
به نظر آیت الله خویی اگر قرار باشد در موردی از قرائت مشهور فراتر برويم باید قرائت مذکور با سند مطمئن به معصوم (پیامبر(ص) یا ائمه طاهرین:) برسد. از این رو آنچه را زمخشری در قرائت «غیر المغضوب» نقل کرده است و« غیر» را به نصب خوانده است نمی پذیرد و در پاسخ او که این قرائت را به رسول اكرم(ص) و عمر نسبت می دهد، می گوید:
« به نظر ما صحيح همان قرائت اول است زيرا نقل قرائت «نصب» از رسول خدا(ص) ثابت نگرديده است و اگر رسول خدا(ص) آن را با نصب چنين قرائت مىفرمود، قهرا زياد نقل مىشد و شايع مىگرديد در صورتى كه افراد مورد اعتماد و اطمينان، اين قرائت را از رسول خدا(ص) نقل نكردهاند و قرائت عمر هم بر فرض ثبوت نمىتواند حجت و دليل باشد زيرا قبلا ثابت كرديم كه قرائت غير معصوم(ع) در صورتى مورد اطمينان و قابل اعتبار است كه از قرائتهاى مشهور باشد و گر نه در مقام امتثال و اطاعت از فرمان خدا اين گونه قرائتها كه نه از معصوم(ع) است و نه مشهور كافى و موجب سقوط تكليف نمىباشد.» (خویی،/487)
البته ناگفته نماند که آیت الله خویی براساس مبانی خود در مجموع فایده چندانی برای بررسی قرائت های مختلف و ترجیح یکی بر دیگری نمی بیند و معتقد است اساساً در قرائتهای معروف برتری قرائتی بر قرائت ديگر و انتخاب يكی از آنها امكان پذير نيست، زيرا اگر اين قرائتها با تواتر و نقلهای پياپی و يقين آور از پيامبر9 ثابت باشند، همه آنها جنبه قرآنی پيدا میكنند و تفاوتی در ميان آيات و كلمات قرآن نيست.
اما اگر اين قرائتها از راه تواتر ثابت نباشد- چنان كه حق هم همين است- در اين صورت اگر ترجيح و امتياز يك قرائت سبب قطع به بطلان قرائت ديگر شود، تحقيق در امتيازات قرائتی بر قرائت ديگر و انتخاب يكی از آنها مانعی ندارد،ولی سخن در اين است كه از راه ترجيح قرائتی بر قرائت ديگر نمیتوان بطلان اين قرائت را ثابت نمود و اگر بحث و تحقيق در ترجيح قرائتی بر قرائت ديگر بطلان آن را ثابت نكند- چنان كه غالبا هم چنين است- در اين صورت اين بحث بیفايده است چون مسلّم است كه از هر يك از قرائتهای معروف بدون تفاوت میتوان پيروی نمود. (خویی،/ 453)
یکی از مباحث برجسته علوم قرانی مسأله تناسب و ارتباط آیات یک سوره با یکدیگر است. مسأله ارتباط و تناسب آیات از دو منظر قابل بررسی است یکی از نگاه تناسب آیات همجوار و دوم از منظر هماهنگی کلی آیات یک سوره در پرتو هدف واحد، بحث تناسب آیات از مباحث سابقه دار و قدیمی علوم قرآنی است تا آنجا که در البرهان زرکشی و الاتقان سیوطی نیز بابی بدان اختصاص داده شده است اما مسأله هدفمندی سوره ها از مباحث نوینی است که اخیرا مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است.
مسأله ارتباط و تناسب معنایی آیات قرآن کریم با مخالفت ها و موافقت های بسیاری مواجه شده و جنجال های فراوانی را برانگیخته است آنچان که برخی مقتضای اعجاز قرآن را از هم گسیختگی آیات آن دانسته اند (فرید وجدی 70) و برخی دیگر وحدت و یکپارچگی منطقی و ادبی سوره ها را بزرگترين معجزه قرآن شمرده اند. (دراز،/ 121)
آیت الله خویی در بخش علوم قرآنی تفسیر «البیان» و در مبحث اعجاز قرآن در پاسخ به کسانی که نسبت به اسلوب قرآن اعتراض دارند دیدگاه خود را درباره هدفمندی سوره های قرآن بیان می فرماید.
دیدگاه ایشان از دو محور تشکیل شده است. نخست آنکه اسلوب فعلی قرآن که در هر سوره مباجث مختلفی بیان شده است بهتر از آن است که برای هر موضوعی باب مستقلی ترتیب بدهد و مثلا یک سوره فقط در باره داستان بنی اسراییل یا توحید باشد و هیچ بحث دیگر در آن نباشد زیرا این روش با جنبه هدایتی قرآن سازگار تر است و خواننده قرآن در هر سوره میتواند با اهداف و مفاهیم بیشتری از قرآن آشنا شود.(خویی،/94)
دوم اینکه: وجود مطالب مختلف در یک سوره لطمه ای بر نظم کلام وارد نمیآورد و در تمام مراحل، تناسب در گفتار و اقتضای حال رعایت شده و حق بیان ادا شده است (خویی،/95) آنگاه این روش را از مزایا و محسنات اسلوب قرآن داشته و میافزاید:
«و لعمري أن هذه إحدى الجهات المحسنه لأسلوب القرآن، الذي حاز به الجمال و البهاء، فإنه مع انتقاله من موضوع إلى موضوع يتحفظ على كمال الربط بينهما، كأنّ كل جمله منه دره في عقد منتظم» (خوئي،/ 95)
«به راستى اين روش يكى از مزايا و محسنات اسلوب قرآن است كه به قرآن، زيبايى و طراوت خاصى بخشيده است، زيرا قرآن در عين پراكندهگويى و بيان مطالب مختلف، باز از كمال ارتباط و انسجام برخوردار است و از جملات آن مانند درّ گرانبهايى كه با تناسب خاصى به رشته در آمده باشد، در كنار هم چيده شده و با نظم اعجاب انگيزى به هم متصل و مرتبط است.»
گرچه از این عبارت نمی توان به روشنی بر اعتقاد آیت الله خویی;بر هدفمندی سوره های قرآن استدلال کرد اما تعبیر «کمال الربط بینهما » و تشبیه موضوعات پراکنده یک سوره به رشته ای از گوهر های گرانبها تا حدی اشاره ای به این نظریه دارد.
اما اگر به این اشارات روش ایشان در سورة حمد را نیز بیافزاییم می توان به گرایش ایشان به هدفمندی سوره ها و امکان تنظیم ساختار سوره براساس هدف مشخص شده اطمینان حاصل کرد. مولف «البیان»، در تفسیر سوره حمد بخشی را با عنوان«غایاتها» به هدف سوره اختصاص داده است و هدف سوره حمد را چنین بیان می فرماید:
«هدف سوره مبارکه حمد این است که دو مسئله بسیار مهم را یاد آوری کند یکی مسئله توحید در عبادت و دیگر مسئله معاد و حشر» (خویی،/422)
آیت الله خویی در مرحله بعدی به ترسیم ساختار سوره نیز اقدام کرده است و سوره حمد را دارای چهار بخش می داند و آن ها را چنین تبیین می فرماید:
« بخش اول: خداوند نخست خودش را با اوصاف كمال و جمالش تمجيد و توصيف مىكند و با افعال و اوصاف متعالىاش خود را معرفى مىنمايد؛ تربيت عمومى، رحمت عامّه و سلطنت روز جزا را كه از آن او است، به بشر يادآورى مىكند.
بخش دوم: در این بخش اعلام می دارد كه عبادت، پرستش و استعانت اختصاص به خدا دارد.
بخش سوم: در این بخش راه دعا و نيايش را به انسانها تعليم مىكند
بخش چهارم: در آخرين مرحله اين نكته را بيان مىكند كه راه مستقيم و هدايت به كسانى اختصاص دارد كه خداوند با رحمت و فضل خويش آنها را مشمول رحمت بىپايان و نعمتهاى فراوان خويش ساخته و الطاف خاصى مبذول شان داشته است و اين راه با راه كسانى كه مورد خشم و غضب خدا قرار گرفتهاند و با راه كسانى كه از راه صحيح منصرف گرديدهاند، متمايز و جداست.» (خویی،/425)
فصل بندی سوره حمد، نشان دهنده گرایش ایشان به ساختار مندی سوره های قرآن – هر چند به صورت في الجمله – است. البته باید به این نکته هم اشاره نمود که براساس اصول ذکر شده در كتاب هاي مربوط به هدفمندی سوره های قرآن، لازم است ارتباطی منطقی بین هدف سوره و ساختار آن برقرار باشد به گونهای که هدف و محور اصلی سوره عناوین فصل های آن را پوشش بدهد.(خامه گر،/297)اما متأسفانه این قاعده در هدف گذاری و فصل بندی سوره حمد در تفسیر «البیان» رعایت نشده است.
1. بابایی علی اکبر؛ غلامعلی عزیزی کیا، مجتبی روحانی؛ روش شناسی تفسیر قرآن، چاپ اول، الهادی، قم 1379ش.
2. بحرانى، سيد هاشم؛ البرهان فى تفسير القرآن، چاپ اول، بنياد بعثت، تهران،1416ق.
3. جهان بخش، جویا، مقاله «البیان فی تفسیر القرآن» و «مقاله آیت الله خویی»، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی، چاپ اول، انتشارات دو ستان و ناهید، تهران، 1377ش.
4. خامه گر، محمد؛ ساختار مهندسي سورههاي قرآن، چاپ اول، انتشارات امير كبير، تهران، 1382ش.
5. دراز، محمد عبد الله؛ المدخل الی القرآن الکریم، دار التعلیم
6. طباطبایی، محمد حسین؛ الميزان في تفسير القرآن، دفتر انتشارات اسلامى قم، 1417 ق.
7. طبری، محمد جریر؛ تفسير طبرى، انتشارات توس، تهران، 1382ش.
8. فرید وجدی، محمد؛ المصحف المفسر، دار المعارف، مصر، 1986م.
9. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسير نمونه، چاپ اول، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1374ش.
10. موسوی خویی، سید ابولقاسم؛ «البیان فی تفسیر القرآن»، مؤسسة احیاء آثار الامام الخویی;، قم، بی تا
11. مهدوی راد، محمد علی؛ مقاله «البیان فی تفسیر القرآن»، دانشنامه جهان اسلام، چاپ اول، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، تهران، 1379ش.
12. نجمى، محمد صادق و هاشم زاده هريسى؛ بيان در علوم و مسائل كلّى قرآن، چاپ اول، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1382ش.
13.